Vandad
Gender: male
Date of birth: 2018/03
Name/ Title of the Work: Alexa and Ana
Date of complication: 2019/02
Branch of Art: Painting
Caption: The text and illustration of the work are created by the child
Text: One day Alex and Anna went together to the park and Alex said, "Let's go to Surrey ride. "Let's go," she said. They went to Sor Suare, one man came to the side of Ana and Alex, the man said: "What do you do here, Alex said, I'm going to have a birthday tomorrow.
and man said: "you should not do that lonely
الکس و انا رفتند به خانه و به پدر گفتند: بابا یک مرد ما را گرفت و گفت : «شما چرا تنها آمدین. پدر گفت: «من فردا صبح می روم پارک و باهاش حرف می زنم. و تولدت را با خانواده جشن می گیریم در پارک .
Badbadak boys' elementary school
Date of complication: 2019/02
Branch of Art: Painting
Caption: The text and illustration of the work are created by the child
متن اثر: روزی روزگاری یک پرنده ای با یک خرگوش دوست بودند. و همیشه خرگوش می گفت: «قایم موشک بازی کنیم.»
و همیشه خرگوش می گفت: «تو باید چشم بگذاری»
و پرنده می گفت: «چرا من خرگوش گفت چون تو کوچک تر از من هستی »
پرنده همیشه ناراحت می شد و همیشه می گفت: اشکال ندارد.
و این بار گفت: «نخیر من دیگر چشم نمیزارم.
خرگوش گفت: «اسلن می رویم پیشه قاضی.
باشه.
و یک روز خرگوش و پرنده رفتند پیشه قاضی.
و قاضی گفت شماها باید رایت کنید.
خرگوش گفت: «چجوری؟»
قاضی گفت: هربار یک نفر چشم بگذارد.
و پرنده و خرگوش با هم دیگر رفتند به خانه و با هم دوست شدند.