هنر، انبوهى از توانمندى در روان درمانى با كودكان

فریده فرمانی، روان شناس

هنركودك و خصوصاً نقاشي كودك، هرچند هم ساده و ابتدايى، فرايندى پيچيده است كه حاكى از روندى حركتى، شناختى و احساسى است. روانشناسى هنر، و روانشناسى به‌طور كلّ به چندين طريق به هم پيوسته‌اند كه شامل ادراك، تفكّر، زبان و احساسات مي‌شود.

 استعاره‌هاى هنرى، از آميزش نقش نيمكره راست و چپ مغز يا به تعبيرى همراهى بخش خودآگاه و ناخودآگاه است كه از به‌كارگيرى حواس متعدد، نشأت مي‌گيرند.

 هنر به عنوان مظهر بيان، نقش مهمّى در تاريخ روان‌درمانى كودكان دارد.

 هنر در فرايند آموزش به ايجاد هماهنگى دست-چشم، تمركز ذهن و كنترل احساسات كمك مي‌كند.

 هنر ذهن كودك را از قيدها رها مي‌كند. به اين دليل، هنر را مي‌توان در حلّ تضادهاى منافع، مشكلات ارتباطى، و همچنين در رفع اختلالات بيانى و ديگر جنبه‌هاى مشكلات كودك به‌كار برد.

 تئورى‌هاى اصلى در مورد نقش هنر در روان درمانى:

نقش هنر در تبين و تفسير تضادهاى ناخودآگاه: از ديد فرويد، هنر نوعى سوبليمينسيون است كه به بيان سمبوليك تضادهاى ناخودآگاه كمك مي‌كند.

هنر به عنوان روند ترانسپرسونل و ترانساندانت: از ديد يونگ، بشر هنر را براى بيان تقدسات و موضوعات اسرارآميز استفاده مي‌كند.

هنر به عنوان ابزار تشخيصى و درمانى: هنر درمانگران معاصر تأكيد خاصّى به استفاده از هنر در ابراز و تقويت شخصيت كودك دارند. در اين روش به زمان حال  و اكنون توجّه ويژه‌اى مي‌شود.

هنر به عنوان بيان استعاره‌اى، يا به قول سي. ميلر، “استعاره هنرى”: بارزترين عملكرد هنر، كمك به بروز هم‌زمان احساس‌هاى سركوب شده و توانايي‌ها و توانمندى‌هاى كودك است، و به اين ترتيب، كمك به قدرت تبين و خلاقيت كودك مي‌كند.

در فعاليّت‌هاى بالينى با كودكان، ما به نقّاشى به عنوان يك فعّاليت هنرى كه به كودك امكان مي‌دهد يك داستان گرافيك [Luquet] بسازد، اهمّيت مي‌دهيم. كودك داستان را از طريق نقّاشى تعريف مي‌كند، و به اين ترتيب، نقّاشى در روابط درمانى با درمانگر نقش مهمّى دارد. زيرا اين رابطه به كودك اجازه مي‌دهد كه عوامل تروماتيك كه در دوران زندگيش به‌وجود آمده، به‌طور استعاره‌اى و سمبوليك بيان كند. اين امر در كودك اثرات درمانى مي‌گذارد. نقّاشى كه وسيله‌اى براى بيان است، مي‌تواند نقش سوپاپ را بازى كند، و احساس رهايي و تعادل كودك را دامن بزند. نقّاشى به عنوان استعارة هنرى روند كلّى ايست كه بخش ناخودآگاه از طريق بخش خودآگاه خود را در جهت حلّ مشكل كودك بيان مي‌كند. يك نقّاشى ٥ دقيقه‌اى كودك انبوهى از احساسات درونى وى را بروز مي‌دهد كه در غير اين‌صورت هيچگاه امكان بروز لفظى پيدا نمي‌كرد.

 در فعاليت‌هاى بالينى غالباً از روش استعارة هنرى بسيار استفاده مي‌شود. به اين منظور ٣ ورق كاغذ در ٣ نوبت متفاوت در اختيار كودك مي‌گذاريم تا مشكلاتش (احساس، درد، …) را به صورت نقاشى بيان كند:

احساساتت را روى كاغذ بكش، يا مشكلاتت به چه شكلى و چه چيزى شبيه است؟

وقتى وضعيت مشكلاتت بهتر مي‌شود به چه چيزى شبيه مي‌شود؟ آن را بكش.

چيزى كه كمك مي‌كند كه نقّاشى اوّلى به نقّاشى دوّمى تغيير كند را بكش، يا با نقّاشى نشان بده كه چطور نقّاشى اوّلى به نقّاشى دوّمى تبديل مي شود.

 اين نقّاشى‌ها هدف‌هاى متعددى دارند.

به كودك كمك مي‌كنند كه با مشكلاتش فاصله بگيرد و آن را به‌صورت تصويرى روى كاغذ بكشد.

ملموس شدن مشكل به كودك كمك مي‌كند تا درك بهترى از مسئلة خود پيدا كند و كانون توّجه‌اش را از مشكلش برداشته و متوجّه امكانات و توانمندي‌هاى نهفته در خودش مي‌كند.

عمل نقّاشى كشيدن اين احساس را به كودك الغا مي‌كند كه امكان بهبودى و رسيدن به توانمندي وجود دارد و كودك از آشفته حالى به سوى آسوده خيالى پلى مي‌زند.

 در سوّمين نقّاشى كودك به‌طور سمبوليك توانايیها و امكانات درونى‌اش را در گذار از نقّاشى اوّل به نقّاشى دوّم نشان مي‌دهد.

همين تكنيك را در روان‌درمانى خانواده و كودك هم به‌كار مي‌بريم تا بينش بهترى از توانمندي‌هاى درونى خانواده به‌دست بياوريم و به اين ترتيب كلّ سيستم خانواده به تعادل روانى دست مي‌يابد.

Farideh Farmani

Psychologue